پرومته

وبلاگی است درخصوص نویسندگی خلاق در پردیسه های ادبیات و هنر

Sunday, July 30, 2006

سخن آغازین

افسانه ی پرومته در تأویل امروز

پرومته لحظه ای از فکر انسان فروگذار نبود و برای زجرهای او رنجور. پس، آتش وجودش را هدیه ای ساخت برای انسان، تا با آن گرم کند، دل حزینش را و آرامش بخشد، حسرت وجودش را. ولی آدمی از آن کینه ای ساخت برای دل چرکینش و نادیده گرفت، عشق بی حصر پرومته نسبت به " انسانیت" را. پس او را به خودکامگی سپرد تا به زنجیر کشد او را درون غارهای ظلمت در قله های نفرت. آن گاه خیانت پیشگان را واداشت تا با منقارهای وقاحت، دل غمگین او را لحظه به لحظه، پاره پاره کنند تا آن هنگام که عشق پرومته وار در دلهای این دنیاست
...