پرومته

وبلاگی است درخصوص نویسندگی خلاق در پردیسه های ادبیات و هنر

Tuesday, July 24, 2007

کوه سوم

پيكره‌ الهی

اشاره: نويسنده اين فيلم را هرگز نديده است و آن تنها برای‌اش روايت شده است
در اين‌جا ما با نطفه‌ی يک تحليل و نقد خلاق مواجه هستيم. اثری که به يک فيلم يا هر اثر ديگری متکی نيست

در جهان نخست
در لنگرگاهی، ماشينی ساخته‌ دنيای مدرن، وارد جامعه‌ای دورافتاده در آفريقا می‌شود. سيمون، شخصی كه در اروپا كارگری كرده است و درآمدهای ناچيز آن ديار، در سرزمينی فقير، برای‌اش سرمايه‌ی هنگفتی‌ست، امكان آن را می‌يابد تا در گوشه‌ای از آفريقا زنده‌گی ای به سبك اعيانی برای خود مهيا سازد. آن ماشين در اين‌جا كالايی لوكس است كه در كنار ساير اشياء مدرن، تمايز طبقاتی و اجتماعی او را تضمين می‌كند و در سرزمينی فقير رفاهی نسبی را برای‌اش تأويل می‌كند، اما پس از مدتی هويت ماشين دگرگون می‌شود

در جهان دوم
هنگامی كه ماشين قديمی می‌شود، جوزف، آش‌پز سيمون، مالكيت آن را به‌دست می‌آورد. از اين پس، آن ماشين وسيله‌ای می‌شود برای رساندن مردم به مقصدشان. تاكسی‌ای غيرقانونی كه ديگر از كالايی لوكس به شی‌ئی مندرس ولی مفيد برای ديگران تغيير هويت می‌دهد. آن نه تنها بار زنده‌گی جوزف را حمل می‌كند، بلكه به ديگران نيز برای رسيدن به مقاصدشان ياری می‌رساند، اما مالكيت ماشين تنها از نام سيمون به نام جوزف تغيير نكرده است. تمامی كودكان، هم‌سايه‌گان و روستاييانی كه خود را در شادی برخورداری از ماشين جوزف شريك می‌سازند، مالك ماشين هستند. آن‌ها به گونه‌ای با ماشين برخورد می‌كنند كه انگار مال آن‌ها نيز هست و در اين راه از هيچ كوششی فروگذار نمی‌كنند و اين هديه‌يی‌ست كه حاکی از آن است، آنان از تأويل ديگرخواهانه خود نصيب می‌برند
پس از مدتی ماشين آن قدر مندرس می‌شود كه از رده خارج می‌گردد. اما آن برای يك جامعه‌ی مدرن از كار افتاده است؟ جامعه‌ی سنتی با جادوی تأويل از آن معجزه‌يی می‌آفريند كه از هويت شی‌ئی جديد و مقدس حكايت دارد: پيكره‌ی الاهی

در جهان سوم
در فيلم «پيكره‌ الهی» يك پيكرتراش از ماشين جوزف، مجسمه‌ی اگبو، خدای نگه‌بان شب می‌سازد، و آن را به جزيره‌يی دورافتاده می‌برد تا در مناسك آيينی بوميان شركت كند. در تحليل پيكره‌ الهی، ماشينی از كار افتاده را با ساير زباله‌ها با يك كشتی به جزيره‌ای می‌برند كه زباله‌ها را در آن‌جا دفن می‌كنند. سپس جادوگر قبيله ای كه با قايقی از كنار جزيره عبور می‌كند، متوجه ماشين می‌شود كه به هم‌راه زباله‌هايی كه روی ماشين ريخته شده، حالتی مقتدرانه بدان بخشيده است كه با چشم‌هايش نظاره‌گر اوست. پس او شك نمی‌كند كه آن اگبوی بزرگ، خدای نگه‌بان شب است كه بر بنده‌گان ظاهر شده و وی را مأمور ساخته است تا او را به نزد قوم‌اش ببرد تا او را پرستش كنند و شب‌هنگام مناسك واجبی را در محضرش به عمل آورند و او بر آن‌ها نظارت كند
پس جادوگر قبيله، به جزيره برگشته به بوميان اطلاع می‌دهد كه اگبوی بزرگ به نزد او فرود آمده و می‌خواهد بر قوم خود شاهد و ناظر باشد و مناسك در حضور او به‌درستی انجام شود
آن‌گاه اگبوی بزرگ را به كمك قايق‌هايی و با اجرای مناسك و رعايت تابوهای مختلف به جزيره‌شان حمل می‌كنند تا اقتدار غايب اگبو، به عينيت ظاهر گردد و خدايی در دنيای در اذهان به خدايی در دنيای واقعی رخ بنمايد. پس ماشين با تقدس در انديشه تأويل‌گران و با جادوی باورها به پيكره‌ی الاهی بدل شده و واقعيت می‌يابد! تأويل‌هايی كه از فاصله‌ی سرزمين «دانش‌» تا جزيره‌ «جادو» حكايت می‌كنند و هر يك دست‌آوردها، جذابيت‌ها و تاوان‌های خود را دارند

0 Comments:

Post a Comment

<< Home